سلام 2 ساله از تولد دخترم میگذره شوهرم تک پسر و دخترم نوه اول خانواده همسرمه برای همین خیلی عزیزه ولی این عزیز بودن برای من ملامت بار شده از اونجایی که وقتی خیلی کوچک بود وقتی با هم روبرو میشدیم بچه را از آغوش من میگرفتند و فقط موقع شیر خواستن اون و به من میدادن اگه با فرزندم حرف میزدم و یا در آغوش میگرفتمش یا خوابش میکردم علنی میگفتند چرا وقتی حرف میزد اگه میگفت مامان تعجب میکردند و میگفتند مامان میخوای چی کار ؟؟؟؟ الان هم که بزرگ شده و راه میره و شیرین شده اگه با من مشغول بازی باشه و حرف زدن اگه از 5 دقیقه بیشتر بشه پدر بزرگش تحریکش میکنه تا از کنار من ببرتش البته همه میگن پدربزرگش قصدی نداره و دوستش داره و میخواد باهاش بازی کنه نمیدونم چی کار کنم البته اینم بگم دخترم رو خیلی کم اونجا میبرم و کلا شاید در هفته 3الی 4 ساعت با اونا باشیم ولی با این حال دخترم حسابی وابسته پدر بزرگشه و من این و دوست ندارم لطفا راهنمایی من چیکار باید بکنم با این رفتارشون ایا میتونن دخترم و از من متنفر کنن ؟؟؟مخم درد میکنه